قرار بود اولین همایش ملی مدیریت آموزشی از نظر تا عمل، روز دهم بهمنماه 90، توسط انجمن مدیریت آموزشی ایران برگزار شود. شورای علمی این همایش مقرر کرده بود ویژهنامهای در 16 صفحه حاوی نظریات و یادداشتهای صاحبنظران، ارائه و برخی اطلاعات دربارة انجمن مدیریت آموزشی ایران و نیز همایش مذکور منتشر شود.
این شورا برای آمادهسازی ویژهنامه، راقم این سطور را برای سردبیری برگزیده و قرار شده بود زیر نظر دکتر حیدر تورانی و با همکاری دوستان، محتوای نشریه به طور عمده در یادداشتهای کوتاه 400 تا 600 کلمهای و نیز برخی گزارشها و نوشتههای تفصیلی فراهم شود.
یکی از سرفصلهایی که برای این ویژهنامه برگزیده بودیم، نگارش یادداشتهایی در تجلیل از پیشگامان و بزرگان رشتة مدیریت آموزشی در ایران بود. در حین کار، پرسشی برایمان مطرح شد که دلیل اصلی نگارش یادداشت حاضر نیز از آن پرسش نشات میگیرد: به راستی پدر مدیریت آموزشی ایران کیست و اساساً آیا برای این رشتة علمی، دانشگاهی- اجرایی نوظهور که از تشکیل اولین دپارتمانهای آموزشیاش در دانشگاههای جهان، هنوز هشتاد سال نگذشته است و در ایران نیز سابقهای حدوداً چهل ساله دارد، میتوان در ایران به مثابه آنچه که در سایر علوم رایج است، پدری متصور شد؟
سؤال جالبی بود که پاسخهای جالبتری هم در پشت سر آن نهفته بود. پاسخهایی که بالاخره ما را مجاب کرد از خیر اطلاق عنوان "پدر مدیریت آموزشی ایران" به افراد گوناگون صرفنظر و صرفاً در ویژهنامه از این افراد با نام پیشگامان مدیریت آموزشی در ایران یاد کنیم. شاید شرح اندکی دربارة ماجرا، مرا به نکتههایی که قصد طرح آنها را دارم، نزدیکتر سازد. در گفتوگوهایی که با دوستان داشتیم عدهای معتقد بودند اطلاق عنوان پدر به استادان و پیشگامان مدیریت آموزشی در ایران (و هر دانش و رشتة علمی- عملی دیگری)، باید از سوی فرزندان خلف آنها صورت گیرد و نه خود پدران. این طرز تلقی از آنجا ناشی میشد که در برخی از رشتهها و متأسفانه در همین مدیریت آموزشی خودمان، عدهای از استادان پیشگام، به دلیل برخی کارهایی که انجام دادهاند، خودشان را شایستة اطلاق عنوان پدر میدانند. این در حالی است که درست مانند یک خانوادة واقعی، در پدر بودن با این سبک و سیاق، نوعی اجبار به چشم میخورد و پذیرش پدر توسط فرزندان در مقام پدر نادیده انگاشته میشود.
این به طور دقیق، همان بحثی است که از زمان ماکس وبر تاکنون، سالهاست در مباحث قدرت و اختیار طرح شده است. کلاسیکها معتقدند قدرت، ناشی از قانون و ساختارهای رسمی است؛ در حالی که اندیشمندان معاصر، از جمله ماری پارکر فالت میگویند درست است که قدرت ناشی از قانون است، ولی تا زمانی که صاحب قدرت، قابلیت نفوذ معنوی بر زیردستاش را نداشته باشد و آنها از جان و دل مجاب نشوند که این قدرت شایستة وی است، قدرت او ارزشی نخواهد داشت. به عبارت دیگر، آنها میگویند فردی رسماً عهدهدار سمت و قدرتی میشود (انتصاب)، ولی تا زمانی که مورد پذیرش قرار نگیرد (انتخاب)، قدرت او زیر سؤال است.
اندیشمندان معاصر میگویند مدیران منصوب میشوند، ولی انتخاب را باید به دست آورند. علاوه بر گروه اول، عدهای دیگر معتقد بودند باید به تأثیرگذاری کارهایی که هر یک از پیشگامان انجام دادهاند، توجه کرد و در مقابل گروهی هم میگفتند آفرینش علمی، شرط اول است؛ باید ببینیم فردی که قرار است عنوان پدر مدیریت آموزشی ایران را دارا شود، در آفرینش آثار ماندگار و انجام پژوهشهای بزرگ چقدر کار کرده است که او را لایق دریافت چنین عنوانی میدانیم. البته شاهد نظر افراطی گروه دیگری هم بودیم که متأسفانه به دلیل برخی ویژگیهای جامعة علمی ما، پیروان کمی ندارد. این گروه معتقدند پدر خوب، پدر مرده است و بهتر است عنوان پدر علمی هر رشتهای، از جمله مدیریت آموزشی ایران، به استادانی تعلق گیرد که دارفانی را وداع گفتهاند. به اعتقاد این دسته، این طوری کسی، از جمله زندههای پیشگام، معترض نمیشوند.
گزینههایی برای پدر شدن
گروهی معتقد بودند چون اولین کتاب انتشاریافته در ایران در حوزة مدیریت آموزشی، به نام مدیریت و رهبری آموزشی، در سال 1346 و توسط مرحوم دکتر محمدعلی طوسی صورت پذیرفته است و نیز به واسطة تلاشهای علمی و اجرایی و تربیت افراد گوناگون توسط ایشان، بهتر است دکتر طوسی را پدر علم مدیریت آموزشی ایران بنامیم. البته عدهای دیگر هم میگفتند این کتاب، ترجمهای از اثر معروف کیمبل وایلز، نویسندة آمریکایی است که دکتر طوسی آن را از روی نسخة اصلی کتاب که در سال 1964 در آمریکا انتشار یافته بود، به زیبایی و به سلاست به فارسی بازگردانده است و چون ترجمه را نمیتوان "آفرینش علمی" دانست، لذا خودبهخود اولین بودن نیز از بین میرود. آثار تألیفی و ترجمهای دکتر طوسی فراوان است. وی در سالهای 1344 تا 1347 در دفتر مطالعات و طرح و برنامة آموزشوپرورش در کنار بزرگانی چون شهید دکتر باهنر، شهید دکتر بهشتی، دکتر علیاکبر شعارینژاد و... حضور داشته و منشأ طراحی برخی برنامههای آموزشی بوده است. البته بعدها، وی با انتقال به وزارت علوم وقت، به معاونت آموزشی این وزارتخانه و ریاست دانشگاه اصفهان نیز میرسد و بعد از انقلاب هم، صرفاً به ترجمه و تألیف و آموزش مدیران (در مرکز آموزش مدیریت دولتی) میپردازد. عدهای به همین سالهای انتهایی اشاره میکنند و میگویند در این سالها، حضور دکتر طوسی در صنعت، بیش از آموزشوپرورش ودانشگاهها نمود داشته است، بنابراین درست نیست ایشان را پدر مدیریت آموزشی ایران بنامیم. از اینها که بگذریم، به واسطة اینکه وی در قید حیات نیست، آرای دریافتیاش از جانب گروهی که معتقدند پدران رشتهها بهتر است از میان وداعکنندگان دار فانی انتخاب شود، فزونی مییابد.
عدهای دیگر میگویند دکتر علی علاقهبند، استاد بازنشسته مدیریت آموزشی دانشگاه علامه طباطبایی، به واسطة حضور مستمر 40 ساله در آموزش دانشگاهی و تربیت دانشآموختگان رشتة مدیریت آموزشی و تألیف آثار ماندگاری که برخی از آنها به چاپهای مکرر رسیدهاند و بیگمان ادبیات مکتوب رشتة مدیریت آموزشی، وامدار این نوشتههاست، شایستة دریافت عنوان پدر مدیریت آموزشی ایران است. این گروه معتقدند در سالهای اخیر، هیچ پژوهش مدیریتی در حوزة مدیریت آموزشی و علوم تربیتی را نمیتوانید پیدا کنید که به آثار دکتر علاقهبند ارجاع نداشته باشد. علاوه بر این، اکثر کسانی که در دورههای کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترای مدیریت آموزشی (و حتی برخی رشتههای وابسته و نزدیک) تحصیل کردهاند، بیگمان کتاب یا کتابهایی از ایشان را خواندهاند. انجام پژوهشهای فراوان دانشگاهی توسط خود و از طریق دانشجویان، حضور در هیئت تحریریة مجلات آموزش مدیریت از جمله مجلة مدیریت در آموزشوپرورش و همکاری با نهاد تعلیموتربیت از دیگر دلایل انتخابکنندگان دکتر علاقهبند در مقام پدر مدیریت آموزشی ایران است. عدهای دیگر به همین مورد اخیر اشاره میکنند و میگویند چون ارتباط ایشان با آموزشوپرورش، بهویژه در سالهای اخیر بسیار کاهش پیدا کرده و حتی به صفر رسیده است، شاید به راحتی نتوان در انتخاب وی سماجت به خرج داد. البته این گروه اشاره نمیکنند ارتباط ایشان با آموزشوپرورش کم شده یا آموزشوپرورش نخواسته است از وی استفاده کند. در هر صورت، در مورد دکتر علاقهبند، علیرغم رأی بالا، اجماع وجود ندارد.
عدهای دیگر انتخابشان را به دکتر محمدرضا بهرنگی میکشانند. دلایل انتخاب این دسته، علمی، آموزشی و اجرایی است. این گروه میگویند طراحی و تصویب مدیریت آموزشی در مقام رشتهای مستقل، در نخستین سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی در آموزش عالی توسط دکتر بهرنگی صورت پذیرفت. همچنین این عده به کتابهای متنوع، گسترده و جامعالاطراف این استاد و نیز حضورش در کار تدریس دانشگاهی اشاره میکنند و با ذکر سابقة همکاری فراوانش با نهاد آموزشوپرورش در سالهای دور و نزدیک، او را شایستة دریافت عنوان پدر مدیریت آموزشی میدانند. در مورد دکتر بهرنگی هم، بهرغم رأی بالا، اجماع وجود ندارد. مخالفان وی میگویند زاویة برداشت وی از مدیریت آموزشی خاص است. او مدیریت آموزشی را بیشتر محدود میکند به دخالت مدیر در فعلوانفعالات یاددهی- یادگیری و معتقد است اگر در این حوزه تغییری رخ دهد، کار آموزشپرورش به اتمام رسیده است و البته این تفکر به مذاق برخیها که برای مدیران آموزشی، فهرست بلندبالایی از وظایف را ردیف میکنند، خوش نمیآید.
اگر به همشهریگری، همزبان بودن، ارتباطات فامیلی، دانشجو بودن، همکار بودن و خیلی دلایل دیگر که عملاً در حین بحث و گفتوگوهایی که منجر به نگارش این نوشته شد، اشاره نکنم، نام افراد فراوان دیگری هم طرح شد که به برخی از آنها اشارهای خواهم کرد. ولی قبل از این اشاره، توضیحی کوتاه را ضروری میدانم: عملاً میدیدیم افرادی که ملایری و جزو هموطنان لر هستند، رأیشان دکتر طوسی است. دوستانی که از دانشگاه علامه طباطبایی فارغالتحصیل شدهاند، روی دکتر علاقهبند و عزیزانی که در دانشگاه تربیت معلم درس خوانده بودند، روی دکتر بهرنگی نظر داشتند و این یعنی نرسیدن به اجماع. و اما سایر استادانی که نامشان مطرح شد: دکتر سیدمحمد میرکمالی، دکتر خدایار ابیلی، دکتر میرمحمد سیدعباسزاده و دکتر محمدعلی نائلی (به طور مستقیم از استادان رشتة مدیریت آموزشی)، دکتر ناصر میرسپاسی، دکتر محمدجواد اصغرپور، دکتر علی محمد اقتداری و دکتر منصور کیا (به طور غیرمستقیم از استادان سایر رشتههای مدیریت).
البته اسامی برخی استادان دیگر هم فهرست شد که به دلیل گمنام، جوان و یا حتی غیرفعال بودن، ضرورتی در طرح آنها نمیبینم. در هر صورت، قرارمان بر این شد در ویژهنامة مذکور بدون اطلاق عنوان "پدر مدیریت آموزشی ایران"، از استادان پیشگام این رشته و نیز افرادی که از طریق سایر رشتههای مدیریت، به جامعة آموزشی کشور خدمتی کردهاند، تجلیل و به نیکی یاد کنیم و چنین نیز کردیم.
و اما طرح چند پرسش
1 . انتخاب پدر در علوم گوناگون از چه سازوکاری پیروی میکند؟ آیا این انتخاب، تصادفی و رهاشده است یا در نقشة علمی توسعة کشور برای آن راه و چاهی پیشبینی شده است؟ اجماعی است یا مبتنی بر رأیگیری است؟
2. انجمنهای علمی، گروههای علمی- پژوهشی و دپارتمانهای آموزشی دانشگاهها، استادان نخبه و سایر دانشگاهیان و دانشجویان در این میان چه نقشی میتوانند ایفا کنند؟ همچنین نقش نهادهای بهرهبردار (برای مثال آموزشوپرورش در قضیه انتخاب پدر مدیریت آموزشی ایران) چیست؟
3. شورای عالی انقلاب فرهنگی، در زمینة پدران علوم در ایران چه تفکری دارد؟
4. آیا برای هر رشته یک پدر کفایت میکند؟ برای مثال آیا لازم نیست پدر علم پزشکی ایران در دوران کهن را ابوعلیسینا بنامیم و برای شاخههای جدید این علم در دوران معاصر هم، دنبال پدران معاصرتری باشیم؟ 5
. آیا نمیتوان انتخاب پدر در هر رشته را بر اساس سازوکاری به رأیگیری علمی واگذار کرد؟
6. جامعه چگونه میتواند پدران واقعی را از افرادی که با تمهید شرایطی از سوی خود و یا فرزندانشان، و یا دانشگاهها و مؤسسات تابعهشان، به نادرست پدر رشتهای خوانده میشوند، شناسایی کند؟ (متأسفم که در این مورد، به دلیل تبلیغات وتبعات سوئی که ممکن است در پی داشته باشد، نمیتوانم به نام رشتهای که مدنظرم است، اشاره کنم. ولی العاقل یکفیبالاشاره؛ میشناسیم رشتهای را که به غلط و با تبلیغات سوء، فردی را پدر آن علم در ایران نامیدهاند، در حالی که وی حتی در حد یک فرزند خلف هم برای توسعة آن علم تلاش نکرده است!)
7. آیا در انتخاب پدران، حتماً باید مسن بودن آنان را در نظر گرفت یا میتوان به جوانان هم اقبال داشت؟ آیا همة این انتخابها قابل قبول است؟ و پرسشهای دیگری که نگارنده امیدوار است جامعة علمی کشورمان و نیز نهادهای ذیربط به آنها بیندیشند و گزارههایی درخور تأمل برای هر یک ارائه دهند.